اوريم و تُميم ، روشنايي و عدالت
» وسينه بند عدالت را از صنعت نساج ماهر، موافق كار ايفود بساز و ... ؛ و اوريم و تميم را در سينه بند عدالت بگذار تا بر دل هارون باشد، وقتي كه به حضور خداوند بيايد، و عدالت بني اسرائيل را بر دل خود بحضور خداوند دائما" متحمل شود. « )خروج 28: 15و30 ؛ لاويان 8: 8( هارون، اولين خادم بزرگ در زمان موسي، عهده دار اداره ي خدمت در قدس در كنارِ خادميني از سبط لاوي بود. ردا، ايفود و سينه بند قسمتي از آن بود. در سينه بند دوازده سنگ گرانبها وجود داشت متناظر با دوازده قبيله ي اسرائيل. هنگاميكه شخصي تمام متون كاربردي در عهد عتيق را مي خواند متوجه مي شود كه خدا شخص مناسبي را براي انجام عدالت در مكان مقدسش قرار داد. )اعداد 27: 21 ؛ اول سموئيل 28: 6( خدا خودش صحت آنچه گفته بود را به طرزي مافوق الطبيعه يعني از ميان نوري كه پس از آن از دوازده سنگ خواهد تابيد تأييد نمود. از اينرو در زبان عبري » روشنايي و عدالت « ناميده شد. )تثنيه 33: 8(
در زمان عزرا و نحميا، وقتي كه قوم اسرائيل براي بازسازي خانه ي خدا به اورشليم برگشتند، اينچنين اعلام شد : » پس ترشاتا به ايشان امر فرمود كه تا كاهني با اوريم و تُميم برقرار نشود، از قدسِ اقداس نخورند. « )نحميا 7: 65(
برادر برانهام مكررا" گفت: » اوريم و تميمِ ما امروز كلام خدا است ... « و مستقيما" به آموزه هاي دوازده رسول اشاره مي نمود. او 138 بار به سينه بند اشاره داشت و آن را به آموزه تغيير ناپذير رسولان ربط مي داد. در 6 آوريل 1956، در پيغامش با عنوان » كلام خطا ناپذير خدا « او گفت: » ... و اگر يك رويابيننده، رويايش را بگويد يا يك نبي نبوتش را، و آن فاقد تلألو و درخششي بر روي اوريم و تُميم بود، آن نبوت اشتباه است. «
عيسي مسيح، كاهن اعظم ايمانداران به رتبه ملك صدق است. خدا خدمتهاي مختلفي را در ميان كليسايش قرار داد )اول قرنتيان 12 ؛ افسسيان 4( و آموزه دوازده رسول را بمانند اصل راهنما و قاعده ي كُلّي همواره صحيح، تخصيص داد. كليسا بر بنياد رسولان و انبيا بنا شده است. )اعمال 2: 42 ؛ افسسيان 2: 20( برادر برانهام مكاشفه باب 12 را براي ما اينگونه آشكار نمود كه زني كه با تاجي از دوازده ستاره هست، درواقع كليساي عهد جديد است كه با تعاليم دوازده رسول تاج گذاري شده است. او ] زن- كليسا [ بذر الهي كلام را دريافت نمود و در تكميلش پسر نرينه را كه ابتدا به جلال برده مي شود ] ربوده مي شود[ و از پيش تعيين شده براي سلطنت تمامي قومها، بدنيا مي آورد.
هر چيزي كه در توافق با تعليمات رسولان هست بوسيله ي نور مافوق الطبيعه تأييد شده است. هنگاميكه چيزهاييكه تعليم داده مي شوند، نبوت مي شوند يا تجربه مي شوند، در هماهنگي با كلام نيستند سينه بند بي نور مي ماند. دوازده سنگ گرانبها در سينه بند، همانند هر كدام از آنها در اورشليم جديد هستند )مكاشفه 21: 15-20( كه نزول مي كند چون عروس آراسته. » و يكي از آن هفت فرشته كه هفت پياله پر از هفت بلاي آخرين را دارند، آمد و مرا مخاطب ساخته، گفت: » بيا تا عروس منكوحه بره را به تو نشان دهم. آنگاه مرا در روح، به كوهي بزرگ بلند برد و شهر مقدس اورشليم را به من نمود كه از آسمان از جانب خدا نازل مي شود، ... « )مكاشفه 21: 9-27(
توصيف اورشليم جديد، مفهوم بزرگ و قدرتمندي است. شهر 12 پِي دارد كه بر روي آن نامهاي دوازده رسولِ برّه نوشته شده است. پايه ها، دوازده سنگ گرانبها هستند كه هر يك نام مشخصي دارند. همچنين شهر دوازده دروازه با نامهاي دوازده قبيله اسرائيل دارد. تنها كساني كه نامشان در دفتر حيات برّه مكتوب است مي توانند به اورشليم جديد داخل شوند. موضوع در اينجا عروس برّه است، همه ي آنهايي كه برگزيده شده بودند پيش از بنياد عالم از اسرائيل و از همه ي امتها، از عهد عتيق و عهد جديد، كه در ايمانِ كامل و اطاعت در مطابقت كامل با خدا و كلامش حركت كردند. » و چيزي ناپاك يا كسي كه مرتكب عمل زشت يا دروغ شود، هرگز داخل آن نخواهد شد، مگر آناني كه در دفتر حيات برّه مكتوبند. « )مكاشفه 21: 27(
برادر برانهام همچنين به سقوط شيطان و قسمتهايي از كلام در اشعيا 14: 12 ؛ لوقا 10: 18 و حزقيال 28: 11 اشاره داشت. همچون فرشته ي نور و كروبي مسح شده، او )شيطان( نُه سنگ گرانبها در جامه اش داشت )حزقيال 28: 13(. او خيلي به خدا نزديك بود، بي عيب از روز خلقتش، و در باغ عدن بود. سپس زماني آمد كه او شروع كرد به گفتن اينكه » من مي خواهم! من مي خواهم ... « آن هنگامي بود كه غرور او را فرا گرفت و خواست تا برابر با خدا باشد، كه منجر
به سقوطش گرديد.
مسيح هاي دروغينِ زمان آخر كساني هستند كه به ظاهر روياها مي بينند و سپس مكاشفاتشان را اعلام مي كنند، مسيح هاي دروغينِ متي 24، همواره ادعا مي كنند: خداوند چنين مي گويد. آنها خودشان را زينت مي دهند با نُه عطيه روح، تعاليمشان و رسومشان، هرچند كه در توافق با ضد مسيح است و نه با تعاليمِ مسيح و رسولان. بواسطه ي خودرأييِ شان، آنها به تكبر روحاني دچار شده اند و بسياري را به پرتگاه جانهاي گمراه هدايت مي كنند. همواره از گذشته، نيرنگ و فريب همراه با آيات مقدسِ بسياري زينت داده شده بود آنچنانكه امروز نيز هست. آنها همه از كتاب مقدس نقل قول مي كنند و خودشان را تصديق مي كنند، ولي حتي فكر نمي كنند كه تعاليم و شيوه هايشان را با مالِ رسولان مقايسه نمايند.
در دوم تيموتاؤس 4 ما درباره مأموريت داده شده به يك خادم حقيقيِ خدا مي خوانيم: » كه به كلام موعظه كني و در فرصت و غير فرصت مواظب باشي و تنبيه و توبيخ و نصيحت نمايي با كمال تحمل و تعليم. زيرا ا يامي مي آيد كه تعليم صحيح را متحمل نخواهند شد، معلّمان را بر خود فراهم خواهند آورد، و گوشهاي
خود را از راستي برگردانيده، به سوي افسانه ها خواهند گراييد. ليكن تو در همه چيز هشيار بوده، متحمل زحمات باش و عملِ مبشّر را بجا آور و خدمت خود را به كمال رسان. « باشد كه خدا عطا كند آن را. آمين.